بعد از شما هیچ نکردیم!!!
لباس های خاکی تان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم،
عهدمان را شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم،زمان ندبه و سمات را گم کردیم.
شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم.
بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم.
تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک فروختیم...
عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم...
اما باز هم امیدی هست!!!
آری ! تا ولایت هست هنوز امید داریم.
برچسبها: ولایت،یاد شهدا،لباس های خاکی،حرف دل،روایت عشق
سه شنبه 92/11/22 7:27 عصر فریاد بی صدا