وقتی این شهید بزرگوار را در قبر گذاشته بودند مادرش بالای قبر ایستاده بود..گفت خدایا چشمای علی اکبر من شب دامادی خیلی قشنگ شده بود ،میخوام برای آخرین بار ببینمشون..گفت علی اکبرم چشماتو باز برای اخرین بار چشماتو ببینم و گفت خدایا!تو رو به علی اکبر امام حسین (ع)قسم میدم یکبار دیگه چشمای اکبرم رو ببینم ! چشمای قشنگ این شهید بزرگوار(علی اکبر صادقی) برای لحظاتی باز شد و دوباره بسته شدند....
برچسبها: کرامات شهدا،شهید علی اکبر صادقی،چشمان باز
سه شنبه 92/11/22 7:3 عصر فریاد بی صدا