نزول امر الهی به ابلاغ ولایت امیرالمومنین ع در حضور مسلمین
نماز صبح امروز دوشنبه هجدهم ذىالحجه در راه خوانده شد و کاروان حرکت خود را به سمت غدیر ادامه داد و فقط حدود پنج ساعت دیگر از راه باقى ماندهبود.
پیامبر صلی الله علیه و آله در راه امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند و از نزول آیه 67 سوره مائده خبر داده، فرمود: خدا آیه «یا أیُّها الرَّسولُ بَلّغ ما أُنزلَ اِلیکَ مِن رَبِّک» را نازل کرد، یعنى درباره ولایت تو یا على؛ همچنین «و اِن لمْ تَفعل فَما بَلَّغتَ رِسالَته» یعنى اگر آنچه درباره ولایت تو دستور داده شده ام را انجام ندهم عمل من باطل مى شود، و هرکس بدون ولایت تو خدا را ملاقات کند عملش باطل مى شود.*
ادامه راه با سرعت بیشترى طى مى شد، اما منافقین هنوز در فکر نقشه هاى خود بودند. عده اى از آنها جلوتر از قافله حرکت کردند و از غدیر گذشته و تا نزدیکى هاى جحفه پیش رفتند!!
آنها با این کارشان مى خواستند عد ه اى از مسلمانان را به دنبال خود روانه کنند تا عملاً برنامه غدیر انجام نشود. پیامبر صلی الله علیه و آله - که از این کارشان مطلع بود - وقتى به غدیر رسیدند عدهاى را فرستاد تا آنها را بازگردانند و اینگونه یکى دیگر از توطئههاى منافقین نافرجام ماند.
اینک نماى چند درخت کهنسال و برکه «خُم» از دور پیدا بود. این سرزمین به پیامبر صلى الله علیه و آله خوشآمد مى گوید و حضرت نیز آن را مقدّس مىداند، زیرا که از آنجا نداى ولایت بر تارک زمان نقش بست تا به گوش جهانیان تا آخر دنیا برسد.
اینک کاروان دوباره به راه افتاد تا به «غدیر خم» برسد و آنجا مراسمى را ببیند که آینده مسلمانان در گرو آن است.
* تفسیر برهان: ج 1 ص 488.
«غدیر خُم» برکه و آبگیرى بود که بین راه مکه و مدینه قرار داشت. غدیر به معناى برکه و خُم نام آن است. آنجا مکان سابقهدارى بود که به خاطر وجود آب و پنج درخت کهنسال به عنوان استراحتگاه مسافران در نظر گرفته مى شد. درختان آن از نوع سَمُر بودند، که به فارسى کُنار گفته مى شود و شبیه درخت چنار است.
این مکان در راه بازگشت از مکه یک منزل قبل از تقاطع چند جاده در جحفه و محل متفرق شدن جمعیت قرار داشت. با توجه به اینکه در مسیر حضرت تا مکه قبایل بین راه کمکم ملحق شدند تا آن جمعیت عظیم پدید آمد، لذا باید قبل از متفرق شدن مردم برنامه انجام مى شد، و غدیر خم مکان بسیار مناسبى براى این منظور بود.
با رسیدن به غدیر خم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اینجا شتر مرا بخوابانید که از این مکان حرکت نخواهمکرد تا رسالت پروردگار را ابلاغ نمایم».
سپس افرادى را مأمور کرد تا از پراکندگى کاروان جلوگیرى کنند. آنهایى که جلوتر رفتهاند را باز گردانند و آنهایى که هنوز نرسیدهاند را راهنمایى کنند.
همچنین دستور داد کسى زیر پنج درخت کهنسال نرود. ایشان مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فراخواند و به آنان دستور داد که زیر درختان و محوطه اطراف آن را براى انجام مراسم آماده کنند. آنان خارهاى زیر درختان را کندند و سنگهاى درشت را جمع کردند و آنجا را جارو زده و آب پاشیدند. شاخه هاى اضافى درختان را هم بُریدند تا کسى را اذیت نکند.
سپس در فاصله بین دو درخت روى شاخهها پارچه اى افکندند تا سایبانى باشد و زیر آن منبرى را تدارک دیدند که رو به مردم نمازگزار و پشت به قبله بود. آنها ابتدا سنگ هاى درشت را روى هم چیدند و بعد از آن به وسیله رواندازهاى شتران و سایر مرکب ها منبر را کامل کردند و پارچه زیبایى از بالا تا پایین آن کشیدند. منبر طورى بود که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار داشت و همه هنگام سخنرانى حضرت را مى دیدند.
با فرارسیدن هنگام نماز ظهر، منادى حضرت نداى عمومى داد و مردم وضو گرفتند و آماده شدند تا نماز را به امامت آخرین رسول الهى بخوانند.
پس از نماز همه منتظر سخنرانى پیامبر صلی الله علیه و آله بودند. ابتدا چند نفر که صداى بلندترى داشتند مأمور شدند کلام حضرت را براى افراد دورتر تکرار کنند تا همه سخنان حضرت را بشنوند. همچنین دو نفر شاخه هاى اطراف منبر را که قابل بریدن نبود با دست نگه داشتند تا جایگاه بهتر دیدهشود.
پیامبر صلی الله علیه و آله برخاسته به سمت منبر رفت و در آخرین نقطه آن ایستاد، سپس امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند تا از منبر بالا بیاید. امیرالمؤمنین علیه السلام یک پله پایینتر از پیامبر صلی الله علیه و آله و احتراماً کمى مایل به ایشان ایستاد.
در آن لحظات حساس منافقین هنوز در فکر توطئههاى خود بودند. آنها در اقدامى جدى عده اى از هواداران خود را مأمور کردند تا نزدیک منبر بنشینند و وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله مى خواهد سخنرانى را شروع کند از بین جمعیت برخیزند و پراکنده شوند تا عملاً مجلس را برهم زنند و برنامه ادامه پیدا نکند. این نقشه شوم در آغازین لحظات استقرار پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر عملى شد. رسول اللَّه صلى الله علیه و آله ابتدا صبورانه به آنها نگریست و منتظر ماند تا خودشان از عمل زشتشان دست بردارند. اما وقتى جدى بودن توطئه را احساس کرد به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد تا از منبر پایین رود و از تفرقه مردم جلوگیرى کند و همه را مقابل منبر جمع نموده، مجلس را منظم نماید.
پس از منظم شدن جمعیت، امیرالمؤمنین علیه السلام دوباره به جایگاه خود بازگشت.*
* بحار الانوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 151. عوالم العلوم: ج 15 / 3 ص 50، 60 .
خطبه پیامبر ص در غدیر خم و بیان ولایت و امامت امیرالمومنین (ع)
اکنون پیامبر الهى و وصیش بر فراز منبر و سیل عظیم جمعیت در مقابل آنان منتظر بودند تا لب هاى مبارک رسول اللَّه صلى الله علیه و آله باز شود و صداى دلنشینش طنینانداز شده و مهمترین سخنرانى خود را به انجام رساند.
پیامبر صلی الله علیه و آله اینگونه آغاز نمود:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
«الحمدُ للَّه الّذى عَلا فى توحّده وَ دَنا فى تَفَرُّده و جَلَّ فى سُلطانه و عَظُم فى أرکانه و أحاطَ بِکلِّ شىء علماً و هُو فى مَکانه...»
«به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، حمد و سپاس خدایى را که در یگانگى خود بلند مرتبه، و در تنهایى و فرد بودنش نزدیک است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است. علم او به همه چیز احاطه دارد، و او در جاى خود است...».
و بعد از کلماتى زیبا در ستایش و توصیف ربّ العالمین فرمود:
«خداوند به من چنین وحى کرده است: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، یا أیّها الرَّسول بلّغ ما أنزل اِلیک من ربّک... ». «اى پیامبر، ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده - درباره على، یعنى خلافت على بن ابیطالب علیه السلام - و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى کند».
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرد، کوتاهى نکرده ام و سبب نزول این آیه را براى شما بیان مى کنم: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این اجتماع مردم به پاخیزم و بر هر سفید و سیاهى اعلام کنم که: «على بن ابىطالب برادر من و وصى من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اینکه پیامبرى بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است».
سپس با بیان بعضى فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام و همچنین نکوهش منافقین بیان داشت:
«اى مردم، این مطالب را درباره او بدانید و بفهمید، و بدانید که خداوند او را براى شما صاحباختیار و امامى قرار داده که اطاعتش را واجب نمودهاست بر مهاجرین و انصار و بر تابعین، و بر روستایى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه. بر هر یکتاپرستى حکم او اجرا شونده و کلامش مورد عمل و امر او نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون است، و هر کس تابع او باشد و او را تصدیق نماید مورد رحمت الهى است».
پیامبر صلی الله علیه و آله سخن خود را با اشاره به برخى فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام و افضلیت ایشان ادامه داد و سپس دستش را بر بازوى امیرالمؤمنین علیه السلام زده ایشان را بلند کرد تا حدى که پاى آن حضرت موازى زانوى پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، و فرمود:
«اى مردم، چه کسى بر شما از خودتان صاحباختیارتر است؟»
گفتند: خدا و رسولش.
فرمود:
«ألا و مَنْ کُنْتُ مولاه فهذا على مولاه، اللهمّ والِ من والاه و عاد من عاداه وانصُر مَنْ نَصَره و اخذل مَنْ خَذَله»
«بدانید که هرکس من صاحباختیار اویم این على صاحباختیار اوست. خدایا دوست بدار هرکس او را دوست دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشمن دارد، و یاور باش هرکس او را یارى کند، و خوار کن هرکس او را خوار کند».
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با بیان مطالبى در مورد مسئله امامت و تأکید بر آن، سخنى گفتند که جز اندکى بقیه آن را نفهمیدند و آن اشاره به اصحاب صحیفه ملعونه بود، حضرت فرمود:
«اى مردم، بعد از من رؤسایى خواهندآمد که به آتش دعوت مىکنند و روز قیامت کمک نمىشوند. اى مردم، خداوند و من از آنان بیزار هستیم. اى مردم، آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پایینترین درجه آتشاند و چه بد است جاى متکبران. بدانید که آنان «اصحاب صحیفه» هستند، پس هر یک از شما در صحیفه خود نظر کند».
در دنباله پیامبر صلی الله علیه و آله با اشاره به امامان دوازده گانه از ذریّه خود افزود:
«اى مردم، بدانید که من پیامبرم و على امام و وصى بعد از من است و امامان بعد از او فرزندانش هستند. بدانید که من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود مىآیند».
همچنین حضرت با اشاره به آخرین امام یعنى مهدى موعود بقیة اللَّه الاعظم علیه السلام فرمود:
«بدانید که آخرین امامان مهدى قائم از ماست. اوست غالب بر ادیان، اوست انتقامگیرنده از ظالمین، اوست فاتح قلعه ها و منهدمکننده آنها، اوست غالب بر هر قبیله اى از اهل شرک و هدایتکننده آنان. بدانید که اوست انتقامگیرنده همه خونهاى اولیاى خدا. اوست یارىدهنده دین خدا. بدانید که اوست استفادهکننده از دریایى عمیق. اوست که هر صاحبفضیلتى را به اندازه فضلش و هر صاحبجهالتى را به اندازه جهلش علامت نهد...».
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله لزوم بیعت را مطرح نموده، فرمود:
«بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دستدادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و سپس به دست دادن با او فرا مى خوانم. بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و على با من بیعت کردهاست، و من از جانب خداوند براى او از شما بیعت مى گیرم».
خطابه پیامبر صلی الله علیه و آله با بیان مسائلى از حلال و حرام شرعى ادامه یافت و در پایان حضرت دوباره بر مسئله بیعت تأکید کرد. ایشان جملاتى را خواند و از همگان خواست تا آن را تکرار کنند تا بیعت عملى باشد. سپس مردم را موظّف کرد تا به امیرالمؤمنین علیه السلام با عنوان «امیر المؤمنین» سلام کنند و خداوند را بر هدایتش شکر گویند.
اینگونه بزرگترین خطابه پیامبر صلی الله علیه و آله از فراز غدیر پایان یافت و براى بیعت فرصتى سه روزه در نظر گرفته شد تا در غدیر خم اُطراق کنند و این کار را انجام دهند.
اهدای عمامه مبارک پیامبر (ص) به امیرالمومنین (ع) و آغاز بیعت مسلمانان با ایشان
اولین عملى که پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از خطابه انجام داد این بود که عمامه خود به نام سحاب یعنى ابر رحمت را - در حالى که هنوز بر منبر بود - با دست مبارک خود بر سر امیرالمؤمنین علیه السلام بست و دو سر آن را از پشت و جلو بر دوش حضرت قرار داده و فرمود: «عمامه ملائکه اینگونه است، عمامه تاج عرب است».
اکنون پیامبر صلی الله علیه و آله با آرامش و شادى خاصى از منبر فرود آمد و مسلمانان به ایشان تبریک گفتند.
حضرت در ادامه مراسم بیعت دستور داد دو خیمه جداگانه زیر درختان برپا شود که در یکى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و در دیگرى امیرالمؤمنین علیه السلام بنشینند.
مسلمانان ابتدا وارد خیمه پیامبر صلی الله علیه و آله شده بهعنوان قبول و اقرار ولایت و امامت دست بیعت دهند و سپس به خیمه امیرالمؤمنین علیه السلام روند و سه کار آنجام دهند: اول اینکه بیعت کنند، دوم اینکه «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» گویند، و سوم اینکه به حضرت این مقام عظیم را تبریک گویند.
اولین افراد مؤمنى که بیعت کردند مقداد و سلمان و ابوذر بودند. عدهاى از منافقین هم آمدند و بیعت کردند.
عمر بعد از بیعت دست بر کتف امیرالمؤمنین علیه السلام گذاشت و گفت:
«بخ بخ لک یابن أبى طالب، أصبحت مولاى و مولى کلّ مؤمن و مؤمنة»
«گوارایت باد اى پسر ابوطالب، خوشا به حالت اى پسر ابوطالب، مولاى من و هر مرد و زن مؤمنى شدى!!»
منافقین وقتى از خیمه دور مى شدند شعله هاى کینه در وجودشان مشتعل شد و با اینکه بیعت کردهبودند، گفتند: هرگز تسلیم او نخواهیم شد.
برنامه بیعتِ بعد از خطبه تا غروب ادامه یافت و پس از اداى نماز تا پاسى از شب طول کشید و ادامه آن به روز بعد موکول شد.
امروز که روزى سرنوشت ساز براى مسلمانان بود به پایان رسید، و آنهایى که بیعت نکرده بودند منتظر فردا ماندند.*
* تاج العروس: ج 8 ص 410. الغدیر: ج 1 ص 291. عوالم العلوم: 3 / 15 ص 201 - 199.
منبع:http://www.ghadirie.com/
برچسبها: حوادث غدیر خم،خطبه پیامبر در غدیر خم،اعطای عمامه پیامبر به امام